سامیار سامیار ، تا این لحظه: 10 سال و 14 روز سن داره

سامیارفتحی

ختنه

پسر عزیز مامان ما شما رو اول تیر با بابا و عمه بردیم بیمارستان واسه ختنه کردن وواسه شما لباس اتاق عمل دادن وما اونارو واست پوشوندیم و یهذخانم پرستار مهربون اومد تورو برد اتاق عمل که اقای دکتر داداللهی تورو عمل کرد و منو بابا و عمه هم بیرون ایستادیم وصدای گریه شما میومد به عمه میگفتم این پسر منه عمه همش میگفت نه سامیار نیست به غیر از سامیار بچه های دیگری هم هستن به خاطر اینکه من ناراحت نشم اینجوری میگفت خلاصه طولی نکشی پس عزیزمو اوردن انگار نه انگار ختنه کرده بودی چشات پر خواب بود عشقم  ختنه کردنت مباررررررررررررررررررررررررررررررررررک نفسم  قبل از اتاق عمل   بعد از اتاق عمل   هوراااااااااا...
8 تير 1393

واکسن 2 ماهگی

پسر عزیزم اولین واکس دو ماهگیتو تو تاریخ 31 خرداد  زدی البته رفتیم سیرجان و عمه الهه هم اومد دستش درد نکنه کمکم داد که تو رو بردیم خانه بهداشت و واکسن دو ماهگیتو زدی من بیرون واستادم بابا و عمه تورو بردن تو خیلی گریه  کردی و منم بیرون گریه میکردم خلاصه رفتیم خونه و فطره استا مینوفن داریم و پاهاتو بستیم و خدارو شکر زیاد اذیت نشدی  عمه الهه هم خیلی مراقبت بود      ...
8 تير 1393

اولین سفر

 پسر عزیزم  13 خرداد من و شما و بابا درویش و مامان طلعت رفتیم خبر که اولین سفر شما بود دایی ها وزن دایی ها و خاله ها بودن و انجا هوا خوب بد و تو همش میخوابیدی بابا علی هم از کرمان امد و روز 16 خرداد هم با مامان طلعت رفتیم سیرجان خونه بابا اکبر اونجا تورو اینقدر تحویل میگرفتن 2 روزی هم اونجا بودیم خوش گذشت بعد با مامان طلعت امدیم کرمان مامان طلعت 2 هفته ای پیشمون موند خیلی خوب بود اصلا احساس تنهیی نمیکردیم پسرم تو خیلی شلوغی رو دوست داری مامان طلعت 28 رفت خبر و ماهم 29 رفتیم سیرجان و مستقیم رفتیم خونه خاله الهام و دایی سجاد شب هم اونجا موندیم خیلی خوش گذشت خواهر الهام مریم تو رو اصلا روی زمین نمیذاشن تورو دوست داشت 
8 تير 1393
1